دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری نگاهی به ذات سیال «فرهنگ عمومی» و آیین‌نامه‌های بدون ضمانت اجرایی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ «دزدان دریایی کارائیب» جدید بدون حضور جانی دپ پیام رئیس انجمن بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان منتشر شد انتشار نسخه مجازی آلبوم عاشقانه «نوازشگر» چرا «سفره ایرانی» کیانوش عیاری پس از ۲۰ سال هنوز اکران نشده است؟ حکایت آبی که صدراعظم نخورد درباره عکاسی تئاتر که پس از ۷ سال به جشنواره رضوان اضافه شد معرفی چند کتاب برای علاقه ­مندان به یادگیری وزن شعر | آراستن طبع موزون
سرخط خبرها

درباره فیلم «ببخشید شما را جا انداختیم» | کارگران عزیز؛ ببخشید شما را ندیدیم!

  • کد خبر: ۳۲۷۲۰
  • ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۸
درباره فیلم «ببخشید شما را جا انداختیم» | کارگران عزیز؛ ببخشید شما را ندیدیم!
کن لوچ ۸۴ ساله هنوز می‌تازد. او با آخرین ساخته‌اش هم دوباره سر زبان‌ها افتاده و توانسته است جایی برای خودش در فهرست بهترین فیلم‌های ۲۰۲۰ پیدا کند. این موضوع «ببخشید شما را جا انداختیم» را دیدنی کرده است.
مهدی حسینی/ شهرآرانیوز - کن لوچ ۸۴ ساله هنوز می‌تازد. او با آخرین ساخته‌اش هم دوباره سر زبان‌ها افتاده و توانسته است جایی برای خودش در فهرست بهترین فیلم‌های ۲۰۲۰ پیدا کند. این موضوع «ببخشید شما را جا انداختیم» را دیدنی کرده است.


کن لوچ همچنان می‌تازد
وقتی کن لوچ، کارگردان ۸۴ ساله سینمای انگلستان، موفق شد با فیلم «این‌جانب، دنیل بلیک» در سال ۲۰۱۶ نخل طلای کن را به خانه ببرد، خیلی‌ها پیش خود گفتند پیرمرد کار خودش را به‌خوبی به پایان برد. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد او بلافاصله فیلمی بهتر را کارگردانی کند و بار دیگر به‌عنوان مدعی وارد رقابت کن شود. البته جشنواره امسال به دلیل شیوع کرونا برگزار نشد، اما تا همین‌جا، نام فیلم جدید کن لوچ در فهرست «برترین فیلم‌های ۲۰۲۰» همه منتقدان جزو صدرنشین‌هاست. فیلمی به نام «ببخشید شما را جا انداختیم». اگر بخواهیم درباره خلاصه داستان فیلم حرف بزنیم، باید بگوییم که ریکی که تاکنون همه کار از بنایی تا طراحی محوطه انجام داده است، می‌خواهد وارد شغل تازه‌ای شود که در آن نوکر خود و آقای خودش باشد. به این ترتیب با یک شرکت بسته‌های پستی وارد همکاری می‌شود. با فروش خودرو همسرش پیش‌پرداخت خرید قسطی یک ون را می‌پردازد و با این امید که بتواند ظرف مدت یک‌سال صاحب‌خانه شود و در بلندمدت دفتر پستی خودش را راه‌اندازی کند، کارش را شروع می‌کند. ریکی خانواده خوبی دارد. ابی، همسر مهربانش، پرستار خانگی است و بیشتر مشتریانش پیرمرد‌ها و پیرزن‌هایی هستند که فرزندانشان آن‌ها را رها کرده‌اند. او برای خودش یک قانون دارد: با آن‌ها طوری رفتار کن که با مادر خودت رفتار می‌کنی. سباستین پسر خانواده است که برای کار‌های هنری‌اش مدام از مدرسه فرار می‌کند. آخرین عضو خانواده هم لیزاست، دختری باهوش و همراه پدر و مادر. ریکی در ابتدا خوب شروع می‌کند و مدام رو به پیشرفت است، اما به دلیل ساعت‌های کار طولانی، کمتر فرصت می‌کند به خانواده‌اش برسد. ابی هم که حالا بدون خودرو مجبور است برای سر زدن به بیمارانش از اتوبوس استفاده کند، دیرتر به خانه می‌رسد و کار‌های منزل به دوش لیزا می‌افتد. آرام آرام حضور خانواده در کنار یکدیگر کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود و....


نقد ساختار حکومت
در دنیای بدون مرز امروز که ساخت‌وساز به نیروی کار ارزان دیگر کشور‌ها سپرده می‌شود و تولیدکنندگان به زندگی طبقه کارگر و تأثیر مخرب کارخانجات بر محیط‌زیست اهمیتی نمی‌دهند، ریکی و ابی شغل‌هایی قائم‌به‌شخص دارند. ریکی بسته‌های پستی را که از سایت‌های خرید اینترنتی تهیه شده‌اند، درب منازل می‌رساند. کاری که باید در زمان مشخصی انجام شود. برای رعایت زمان، دستگاهی در اختیار او قرار گــــرفته است که محل دقیق بسته را در هر ساعت برای مشتری نمایش می‌دهد. به این ترتیب ریکی که مدام در حال رصد شدن از سوی مشتری و کارفرماست، حتی نمی‌تواند برای رفع حاجت بیش از ۲ دقیقه توقف کند. درواقع همان‌طور که رئیس ریکی به‌طور صریح می‌گوید، او باید این دستگاه را خوش‌حال نگه دارد. به این ترتیب افق روشنی که در ابتدای فیلم برای ریکی تصویر شده بود، به آرامی رنگ می‌بازد. درست است که کارش درآمد خوبی دارد، اما اولیه‌ترین حقوق انسانی او مدام در حال پایمال شدن است. توقف بیش از ۲ دقیقه نمی‌تواند داشته باشد، به خانواده‌اش نمی‌تواند رسیدگی کند و چنانچه دچار هر مشکلی شود، ازجمله اینکه از او سرقت شود، مورد ضرب و شتم قرار گیرد و... شرکت هیچ حمایتی از او نمی‌کند. درواقع ریکی مهره‌ای رهاشده در ساختار اجتماع است. او تا وقتی سالم باشد و کار کند، پولش را می‌گیرد، اما لحظه‌ای که از کار بازایستد، هیچ‌کسی به دادش نمی‌رسد. اتفاقی که سال ۱۹۸۴ هم در اعتصاب معدنچیان انگلستان به وقوع پیوسته بود و در فیلم به آن اشاره می‌شود. معدنچی‌ها یک‌سال در اعتصاب بودند و درنهایت توانستند امتیازاتی را برای خود به دست آورند. امتیازاتی نظیر ۸ ساعت کار در روز و.... اما نگاه تاریک فیلم آنجاست که یکی از سرکردگان آن اعتصابات اکنون تحت مراقبت و پرستاری ابی است و به چشم خود می‌بیند که قوانین حمایتی که سال‌ها برای آن جنگیده است، چگونه دارد به محاق می‌رود. کن لوچ بار‌ها از قول مارکس نقل کرده است که «جنگ اصلی، جنگ طبقاتی است».
درواقع کن لوچ در کنار روایت یک داستان جذاب خانوادگی، این نکته مهم سیاسی و اجتماعی را گوشزد می‌کند که هرچند چشم‌انداز کار خویش‌فرمایی بسیار جذاب است، در نگاه بالادستی باعث تضعیف اتحادیه‌های کارگری و از بین رفتن یکپارچگی آن‌ها می‌شود. یعنی در بلندمدت موضع کارگران در این جنگ طبقاتی به‌شدت تضعیف می‌شود. کن لوچ این مهم را به طبقه سیاست‌گذار جامعه هم تذکر می‌دهد که این سیستم نظام خانواده را متزلزل می‌کند و هرچند ظاهرا به نفع پول‌دارهاست، درنهایت هزینه‌های اجتماعی گسترده‌ای را بر کل جامعه وارد خواهد کرد که پس‌لرزه‌های آن دامن پول‌دار‌ها را هم خواهد گرفت.


اندکی درباره کارگردان همیشه معترض
سینمای انگلستان کارگردان‌های مطرحی را به جهان معرفی کرده است که خیلی از آن‌ها هم پس از مدتی راهی هالیوود شده‌اند. در بین فیلم‌سازان قدیمی‌تر، مسلما آلفرد هیچکاک و آدریان لین از همه برجسته‌تر هستند. کریستوفر نولان هم که سه‌گانه «بتمن»، «تلقین»، «یادگاری»، «میان ستاره‌ای»، «پرستیژ» و «دانکرک» را در کارنامه دارد، شاید مطرح‌ترین آن‌ها در سینمای سال‌های اخیر باشد. در این میان از روی اسم‌های بزرگی، چون ریدلی اسکات (گلادیاتور)، سم مندس (۱۹۱۷)، دنی بویل (میلیونر زاغه‌نشین)، ادگار رایت (اسکات پیلگریم علیه جهان)، گای ریچی (شرلوک هلمز)، تری گیلیام (۱۲ میمون)، مایک لی (آقای ترنر) و پل گرین گرس (سه‌گانه بورن) هم نمی‌توان به‌سادگی گذشت. اما کن لوچ یکی از آن کارگردان‌های بااستعداد انگلیسی است که هرچند تاکنون دوبار برای فیلم‌های «باد در کشتزار جو می‌پیچد» و «این‌جانب، دنیل بلیک» برنده نخل طلای کن شده است، هیچ‌وقت زنگ خطر رفتن او به هالیوود شنیده نخواهد شد. نگاه سیاسی و سبک ناتورالیستی و واقع‌نمای لوچ به گونه‌ای است که اصولا بعید است کسی در آمریکا طالب او باشد. کن لوچ درس‌خوانده رشته حقوق کالج سنت پیتر در آکسفورد است. او بلافاصله پس از اتمام تحصیلاتش، کار در تئاتر را آغاز کرد و سپس به تلویزیون رفت. به نظر می‌رسد تحصیلات کن لوچ تأثیر برجسته‌ای در نگاه سینمایی او داشته است. او هیچ‌وقت به دنبال سینمای سرخوشانه، اکشن یا عاشقانه نرفته است. فیلم‌های او همگی سیاسی و اجتماعی و انتقادآمیز هستند. او سال ۱۹۶۴ با نویسندگی و کارگردانی اپیزود «نمایش چهارشنبه‌ها» از سریال «کتی! به خانه برگرد» مستقیم بر اصلاح قانون بی‌خانمان‌ها در انگلیس تأثیر گذاشت.


به دور از سیاه‌نمایی
کن لوچ سال ۲۰۱۶ در فیلم «این‌جانب، دنیل بلیک» هم به زیبایی نشان داد که قوانینی که ظاهرا برای حمایت از طبقه محروم نوشته شده است، چگونه به دلیل ساختار بوروکراتیک غلط می‌تواند به فاجعه منجر شود و کسانی همچون دنیل بلیک را زیر چرخ‌دنده‌های خود قربانی کند. او در رقابت‌های انتخاباتی اخیر انگلستان طرف جرمی کوربین، رئیس حزب کارگر انگلیس، ایستاد و فیلمی مستند هم درباره او ساخت. خیلی‌ها نمی‌دانند که او با سینمای ایران هم بی‌ارتباط نیست و سال ۲۰۰۵ در فیلم سه‌اپیزودی «بلیت‌ها» با عباس کیارستمی و آرمانو اولمی، کارگردان ایتالیایی، همکاری کرده است. کن لوچ این نگاه را تا فیلم «ببخشید شما را جا انداختیم» هم ادامه داده است. با وجود این، جالب است که او هیچ‌گاه به سیاه‌نمایی متهم نشده است؛ موضوعی که اهمیت این فیلم را در شرایط کنونی ایران برای من دوچندان می‌کند. ماجرای قتل رومینا اشرفی دوباره داستان قتل‌های ناموسی و نام فیلم‌هایی، چون «خانه پدری» کیانوش عیاری و «مغز‌های کوچک زنگ‌زده» هومن سیدی را بر سر زبان‌ها انداخته است. در این شرایط تماشای «ببخشید شما را جا انداختیم» باعث می‌شود از خود بپرسیم اصولا مرز سیاه‌نمایی کجاست؟
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->